• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : امان از اين گرما ..و امان از اين استادان پيشرفته!!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 135 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام نيناي عزيز ومحربان

    خيلي خوشحال شدم به من سر زدي.بازم با حضورگرمت من خوشحالم كن.از نظرهاي قشنگت ممنون

    به اميد روزي كه يه چسب براي چسبوندن دل شكسته ها پيدا بشه

    فداي محربونيت دختر تنها

    سلام :از وبلاگت خوشم اومد وبلاگ قشنگي داري منم تازه شروع كردم به من هم سري بزن خوشحال ميشم موفق و جاري باشي

    سلام نينا جوونم ...دلم برات يه ذره شده

    https://www.sharemation.com/sahel120/sham.gif?uniq=-f9lkls

    راستي ياس خاكي با توئه!؟
    سلام مخصوص به همسفر دوست داشتني مهتاب هم دارم كه اينجا هم بيادمه.
    گرما كه تموم شد.... امتحانا هم كه تموم شد. پس حالا كجايي آخه. جواب اف هامم كه نمي دي. بگو قهر كردي ديگه.......نييييييييييييينا
    من ميخوام برات بوس بفرستم ولي شكلكاا خرابه
    سلام نينا جووونم ......دلم برات يه ذره شده ........زياد درس نخون بابا مريض ميشي...يه ماچ بده ..
    نينا جان موقع سوغاتي گرفتن از آقا آريا منو فراموش نكني . سهم منو هم بگير . يادت نره

    سلام نينا جونم. آبجي گلم . مهر بونم. خسته نباشي عزيزم. خدارو شكر كه شهر يور تمام شد و درس و مشق و امتحان تو هم تموم شد. حالا بايد يك نفس راحت بكشي. اما اگر من بذارم. آخه دلم براي خيلي تنگ شده . خيلييييييييييييييييييييييي . جات تو خونه نرگست خاليه. آبجي ديگه وقتشه كه آپديت كني . به دوستات سر بزني . پاشي بياي خونه آبجي و با حضورت شور و شادماني بياري. عزيز دلم . نميدوني چقدر دلم براي شيرين زبونيهات. شيطنت هات و مهربوني هاي نابت كه خاص دل آسموني توست تنگ شده. آبجي هنوز هم مثل روزهاي اول . قد تك تك ستاره هاي آسمون دوستت دارم و منتظر ات اومدنت هستم

    سلام آقا آريا . شما هم اينجا هستيد . خب پس از سفر برگشتيد . رسيدن بخير . انشالله سفر خوش گذشته باشه.

    ازمن گرفته داغت شبهاي گفتگو را


    بي توسكوت پائيز ، بسته ره گلو را


    آوا ز جويباران ، بي منتهاي اشگم


    بنگر چگونه برده ، ازسيل آبرو را


    گفتم به خود كه مهتاب‌، شايدبه شب نباشد


    آويختم به هركوي ، فانوس جستجو را


    ديم كه در سكوت ، ظلمت سراي اندوه


    بگرفته نا اميدي ، دامان ارزو را


    رفتي و با قيام ، رگبار سرخ شيون


    بستم دهان شاد ، مرد ترانه گو را


    من غمگنانه اينجا ، خاموش بي تو ماندم


    تا كه سپيده بگرفت ؛ شام سياه مو را


    در آخرين دقايق ، اي موج آرزومند


    ازشط سينه بر گير ، كشتي آرزو را



    همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي


    كه هنوز من نبودم كه تو د ر دلم نشستي


    تو نه مثل آفتابي كه حضور و غيبت افتد


    دگران روند و آيند تو همچنان كه هستي



       1   2   3   4   5    >>    >