• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : عمر....عمر...عمر........................
  • نظرات : 1 خصوصي ، 45 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     


    غروب شب انتظار نزديک است؟

    طلوع آن سوار نزديک است؟

    دلم قرار نمي گيرد از تلاتم عشق؟؟

    نگو براي چه؟

    وقت تلاش نزديک است
    .اگرکه در کف ديوارها گل و لاله است؟

    عجيب نيست که ديدار يار نزديک است؟
    بيا که خانه تکاني کنيم دلها را؟

    انجماد کسالت نزديک است؟

    زجر خويش مده؟؟

    تشنگي خواهد گشت

    ؟دوگام پيش بنه

    چشمه سار نزديک است؟
    در اسمان پگاهان پرنده راديدي؟

    اسير موج نگرديد

    چون که کنار نزديک است؟؟>؟

    سلام ابجي خانمي گل. ممنونم كه حضورتو در دل احساس كردم.

    اميدوارم عزيز گل. سبد سبد ارامش خيال در صدف دلت كاشته بشه

    و به جاي پريشوني دل كه در نوشته هات موج ميزنه.

    شادي و اميد و صفا. خوشه خوشه به اون اضافه بشه.

    شاد باشي و در سايه سار لطف و رحمت ان مهربان خداي

    روز و شبت به تندرستي به هم وصل بشه..اينشالله.

    .....


    هيچ وقت فكر نمي كردم

    نارنجي و ارغواني به هم بياد
    . و وقتي كه غروب خورشيد را كه

    چند روز پيش ساخته بودي

    ديدم.
    دستت درد نكنه اي خداي مهربان .

    روي ماهت را مي بوسم

    اما در مورد اون خانومه زيبا .... راستش قبول دارم كه خيلي زيباست .. اما كاش از هنرش و انسانيتش هم يادي مي كردي ... به قول معروف خوشگل زياد پيدا مي شه تو دنيا ... اما .... بگذريم .... نمي دوني چه خاطراتي كه من با فيلم اي اين خانوم خوشگله ندارم ... بعدا بيشتر ازش مي گم .... كمي بهم وقت بده ....
    راستي خوندن نوشته هات توي كامنته خيلي بيشتر ازم وقت مي گيره تا توي وبت ... مثل اين كه اينجا جاي امنتريه براي درد دل كردن.
    حالا از شل مي گم ... وقتي ازش مي خونم حس عجيبي بهم دست مي ده ... انگار دقيقا مي دونه كجاي آدم حساسه .... راستش خيلي دوست دارم چند تا از شعراش رو حفظ كنم ولي نمي دونم چرا نمي شه.
    قربون خواهر عزيزم كه انقدر زود از داداشيش ناراحت و دلخور مي شه ... مي دونم حق با آبجي نيناست ... اما اگه بدوني سرم چقدر شلوغه ...همينم كه ميام يه چيزي مي زارم تو وبم واقعا به خودم ظلم مي كنم .... گفتم كه دارم واسه فوق مي خونم .... خودمم زياد حالم خوبم نيست ... مادرم هم همينطور ... سربازي هم كه بد جور اين آخرا دارن بازي در ميارن ... ولي اينا دليل نمي شه خوارم رو فراموش كنم ... حتي واسه يه روز ... تو هميشه توي ذهنمي .... به خاطره نوشته هات ... به خاطر مهربونيات ... مگه غير از اينه!
    سلام ... سلام ...

    دلتو قوي كن اوني كه من ميشناختم قويترو محكمتر از اينا بوده وهست نگو شكستم نگو خستم كه قبول نميكنم بساز خودتو بساز دوباره پيري دل از تو خيليي دوره ...منكه ازت دلخورم همچنان اما بازم ميگم دعا ميكنم از ته دلم برات و ارزوم فقط شادي وخوشبختيته وموفقيتت..

    يادش بخير ..يادت مياد؟؟؟؟؟؟چه اوقات خوشي داشتيم با هم...اييييييييييييييي روزگار بيرحممممممممممم...چقدر ميگفتيمو ميخنديديم..چقدر درد دل ميكرديم با هم..چقدر لحظه هاي قشنگي داشتيم با هم راستي چي اومد بر سرمون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    هيييييييييييييييييييييييييييييييييييييي..افسوسسسسسسسسس

    نميدونم چي بگم فقط برات دعا ميكنم با تمام وجودم وبا تمام وسعم كه دلت اروم بگيره...كه ابرهاي تيره برن ودست از سره اسمون دلت بردارن..

    اخ اين نميشه ديگه دلم ميخواد شادو سرحال بودي مثل قديم تا يه داده حسابي سرت بزنم ودلمو خالي كنم اما حالا هيچكارييييييييييييي از دستم برنمياد..دلم نمياد خب....نه خداجون اين رسمش نيست اين عادلانه نيست....

    اما بازم اين دله ديوننه من..وقتي تو نوشته هات وقتي تو كلامت غم ميبينه ميلرزه..چون عيبي نداره كه منو گذاشته باشي كنار..عيبي نداره كه همه باورهاو واحساسمو خرد وخاكشير كرده باشي ..اما عيب داره كه غمگين باشي

    نميتونم غمتو ناراحتيتو ببينم...تموم اين مدت دلمو به اين خوش ميكردم كه خوبي خوشي سلامتي وكارهات داره خوب پيش ميره

    كه انتخابت درست بوده كه نتيجه صبرتو ديدي و سرت به خوشي گرمه

    اما حالا ديگه اون اميدم ندارم با كلام غمگينت..ميدوني گله كردن خيلي راحته اما برا كسي كه طرفشو خيليي دسوت نداشته باشه....

    هر چقدر دوستان مشترك دلداري ميدن كه سرش شلوغه...گرفتاره ...خيلي بيادته..خيلي سلام رسونده..خيلي دوستت داره..تو تو كتت نميره..خودت گذاشتي هيچوقت جاي من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نه نزاشتي چون اگه گذاشته بودي و يه شب مثل خيلي از شبهاي من اين اواخر اينطوري گريه كرده بودي دلت نميومد با من اينكارو بكني....

    من هيچوقتتتتتتتتتتتتت دلم نخواسته خودمو به كسي تحميل كنم وميگفتم باشه خب منو نميخواد باشه..دوستم نداره باشه..ولي فقط كاش به خودم ميگفت چرا!!!!!!!!ميگفت كه چه كردم كه باعث شد از چشمش بيافتم؟؟چه كردم كه حاضر شد اينطوري دلمو بشكنه..اونكه ميدونست چقدررررر دوستش دارم وچقدر ميتونه اينكارش دلمو بشكنه پس چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/وقتي يه مدت بارها با بغض وگريه اينارو واسه خودت تكراركني واشك بريزي تازه شايد بتوني حاله يه شبه منو بفهمي...اما بازم...اينقدراين دله من احمقه كه وقتي بارون ميامد دلم پر ميكشيد برات..

    هيچوقت يادم نميره شبهاي باروني كه بيدار كنار پنچره ميشستمو دعات ميكردم كه سلامت باشي كه موفق باشي...وقتي صبحها با صداي كلاغها بيدار ميشدم دلم تير ميكشيد وياده كسي ميافتادم كه برعكس خيليها كلاغ خيلي دوست داره..وهنوز وقتي سره چهارراها گل نرگس ميبينم دست فروشنده ها چشمام پره اشك ميشه.....چرا فقط بهم بگو چرا؟؟؟؟؟؟؟و من چيكاركردم كه مستوجب اين عقوبت شدم ؟بعدش كه برا هميشه هم بزاريمو بري ويادمم نكني گله نميكنم اما به حق دوستيمون وبه حق مهر ومجبتي كه بهم داشتيم اين يه توضيحو به من بدهكاريييييييييييييييييييييييي بدهكاري

    واسه اوني مينويسم كه خودش ميدونه..واسه اوني كه تو اين مدت فقط خدا ميدونه چي كشيدم از دستش ..واسه اوني كه خاموش وبي صدا شده...كه اروم ميادو ميره...اما ....

    نميدونم چطور بگم واصلا نميدونم بايد بگم يا نه... تو اين مدت خيلي زجر كشيدم...خيلي چون من باورت كرده بودم..چون من تو رو از خودم ميدونستم و يادت مياد كه ميگفتم تو با همه فرق ميكني؟؟؟؟/اين لعنت به اين جمله من كه همه كارها رو خرابكرد...دلم خيلييييييييييي پره خيلي از اينكه اينطور منو كنار گذاشتي ميگي كه فراموشم نكردي..ميدونم كه نكردي اما كاري بدتر از فراموشي باهام كردي...منو ديدي واز كنارم گذتشي!!!!!!..منو داخل ادم حساب نكردي واين فقط خدا ميدونه چقدررررررررررر زجرم داد..با خودم ميگفتم اخه خدااا چرا بايد اينم اينطوري بشه؟اينكه مثل بقيه نبود..من چه كردم؟توفه اي نبودم...كاري نكردم اما ميدونم وباور دارم وخودشم خوب ميدونه كه بدي هم نكردم براش ..و گناهم فقط اين بود كه دوستش داشتم بي اندازه وبي حد...پس چرا با من اينكارو كرد؟؟؟؟؟ميخوام بدوني وخودتو بزاري جاي من..وقتي از همه خبرشو ميشنوي..وقتي همه ازش باخبرن فقط تو خبري ازش نداري..وقتي حتي شماره تلفنشو بهت نميده به خودت ميگي اخه چرا؟منكه مصطفي نبودم..منكه خيليهاي ديگه نبودم..منكه ازاري بهش نرسوندم پس چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اونوقته كه تمومه بهونه هاي دنيارو هم كه برات بيارن وبزاري كنار هم نميتوني قبول كني

    اگه دوست داشته باشي تبادل لينك داشته باشيم خوشحال ميشم.
    سلام دوست عزيز . از وبلاگت واقعا لذت بردم مخصوصا كه من عاشق كاراي شل سيلور استاين هستم. خوشحال ميشم به من سر بزني.
    + ************************** 
    راستي هم عيدت مبارك هم پژوت مبارك ..وقتي فهميدم كه ماشين خريدي اينقدر ذوق كردم كه نگو ...يادم افتاد به اون موقع كه رفتي امتحان دادي و قبول شدي و كلكل ميكردي واسه رنو و پرايد با اون سزهنگه ..بگذريم ....يه خبر ديگه اين كه اگه خدا بخواد شايد ببينمتون البته اگه قسمت بشه و نميرم ..راستش از بس نشده و نتونستم ديگه به هيچي اميدوار نيستم ..پس بازم ميگم اگه خدا بخواد شايد بازهم دور هم جمع بشيم اما اينبار حضوري ..
     <      1   2   3      >