الهي اتش سوزانم امشب
چو شمع سوخته در طوفانم امشب
دلي ديوانه دارم در هوايش
گذشته از جان و در عصيانم امشب
دگر تاب جدايي را ندارم
فروخته اين دل و بي جانم امشب
شدم عاشق ، شدم سوز،شدم غم
ندارم نامي و بي نامم امشب
نگاهش تير بود در دل افتاد
شدم ديوانه و بيخوابم امشب