مهربونم سلام. نيناي عزيز تر از جان سلام.
بلاخره تونستم بيام پيشت - باور كن سه شب هست كه سعي مي كنم بيام اينجا - اما نميشه - اين صفحه اصلي وبلاگت براي من بازي در مياره . هر لحظه يك رنگ ميشد - سفيد - زرد - طلائي - سبز و بعد هم غيب ميشد
حالا خوشحالم كه امشب با دل غمديده من راه اومد و اجازه داد من بيام و روي خواهر گلم روببوسم و بگم بخدا هنوزم برام همون نينا هستي. همون عروسك شيطون و مهربون خودم. همون عزيزدلم . و هنوز هم اون رشته را تو دستم محكم محكم گرفتم
فداي مهربونيهات . حق داري . ديگه نرگس اون نرگس هميشگي نيست . خوب فهميدي. غمي سنگيني رو دلم نشسته . از چيز خاصي يا فرد خاصي نيست . غم زمونه نامهربون و ادمهاي نامهربونه . عزيزكم براي نرگست دعا كن . براي اين دل بيمار دعا كن.ميدونم دعاي تو مهربون حتما اجابت ميشه .