سلام دوست عزيز
عجب قالبي . واقعا با نوشته هاي زيبايت همخوني داره. آدرس وبلاگت را از لينكدوني دوستم آريا گرفتم . باشه تا سر حواس بيام خدمتت و استفاده بهتري را از دلنوشته هات ببرم .
به اميد افقهاي روشن
سلام مهربون مهربون مهربونها دمت گرم كه مارو از ياد نبردي راستش من هم مثل تو از ياس خبر ندارم و چشم انتظار ديدن كامنتي ازش موندم ............ فكركنم سرش به امتحانات گرم شده بيد
خب گل ياسم از غمهاي من بگذريم و به شادي هاي دل مهربون تو بپردازيم . اول بگو اين آقاهه كيه كه عكسش رو تو متن گذاشتي ؟؟؟ ميشه بيشتر توضيح بدي در باره چيزهايي كه نوشتي ؟؟؟؟يه حس كنجكاوي مرموزانه اي پيدا كردم .
راستي همه كامنت هات اومده نگران نباش
من پيش فرض صفحه كامنت رو طوري تنظيم كردم كه نظرها قبل از ديدن و تائيد خودم نشون داده نشه
الان همه رو تائيد كردم . دسته گلهاي قشنگت رو گذاشتم تا همه ببينن من چه خواهر مهربون و گلي دارم
دوستت دارم عزيزدلم
مواظب خودت باش
به سوالهام جواب بده
برام دعا كن
مهربونم سلام. نيناي عزيز تر از جان سلام.
بلاخره تونستم بيام پيشت - باور كن سه شب هست كه سعي مي كنم بيام اينجا - اما نميشه - اين صفحه اصلي وبلاگت براي من بازي در مياره . هر لحظه يك رنگ ميشد - سفيد - زرد - طلائي - سبز و بعد هم غيب ميشد
حالا خوشحالم كه امشب با دل غمديده من راه اومد و اجازه داد من بيام و روي خواهر گلم روببوسم و بگم بخدا هنوزم برام همون نينا هستي. همون عروسك شيطون و مهربون خودم. همون عزيزدلم . و هنوز هم اون رشته را تو دستم محكم محكم گرفتم
فداي مهربونيهات . حق داري . ديگه نرگس اون نرگس هميشگي نيست . خوب فهميدي. غمي سنگيني رو دلم نشسته . از چيز خاصي يا فرد خاصي نيست . غم زمونه نامهربون و ادمهاي نامهربونه . عزيزكم براي نرگست دعا كن . براي اين دل بيمار دعا كن.ميدونم دعاي تو مهربون حتما اجابت ميشه .
مسعود جان داداش گلم عزيزه دل خواهر سلامممممممممممممم الان کاش بودي ومي ديدي وباور ميکردي که در حاليکه اشک چشمهامو خيس کرده دارم برات کامنت ميزارم..اول از خوشحالي..خوشحالي که يکي از بهترين برادرهام به اون چيزي که لياقتشو داشت وحقش بود رسيده واز خوشيش اشک شوق ميريزم ...دوم از کمي ناراحتي که داداش خوبم فکر کرده ازش دلخورم...دلم برات به اندازه يه دنيا تنگ شده بود...از اينکه ديگه بيادم نبودي وخواهرتو ياد نميکدري غمگين بودم وکمي تو حس ميکردم امااااااااا هيچوقت انقدر ازت دلخور نبودم که سراغي ازت نگيرم واين دليل نيومدنهام نبود....بهر حال الان وقت اين حرفها نيست وقت شاديه وقت شکر گذاريه بدرگاه خداي مهربون..يادته؟يادته چقدر بهت گفتم خدا بزرگتر ومهربونتر از اين حرفهاست؟يادته گفتم ميشه اخر اوني که دلي با صفا وصداقت بخواد؟؟؟؟؟؟/جشن عشقت مبارک داداشييييييييي
اميدوارم شاديهاتون هميشه پايدار وعشقتون هميشه پابرجا وروزبه روز عميقتر باشه...فقط بقول امير روزها وشبهايي رو که بيادش بخاطرش خاطر اشفته کردي از ياد نبر وهيچوقت نشه که قدرشو ندوني ..قدره موهبتي رو که خدا بهت داده بود که خدا هميشه شاکرين رو دوست داره وتنها راه شکر گذاري خدا بخاطر لطفش اينه که قدره نعمتتو بدوني و از ياد نبري که بايد حفظش کني خوب ...چقدر برات خوشحالم مسعود نميتونم بگم چقدر!!!!از خبر عروسي امير خيلي خيلي خوشحال شدم مخصوصا با مشکلاتي که داشتن اما..نميدونم چرا عروسي تو..رسيدن تو به مراد دلت برام يه معني ديگه يه لطف ديگه داره(با پوزش از اميرو وروشنک عزيزم)نميدونم شايد بخاطره اينکه جنس دلت خيلي شبيه جنس دل من بود داداشي دل بلوري ونورانيم.....به اندازه تمام ستاره هاي اسمون دعا ميکنم بهترينها رو براتون...خيلي سختمه احساسمو بگم کاش ميتونستم قلبمو نشونتون بدم تا خودتون ببينيد اون چيزي رو که احساس ميکنم ......شادترين وسلامترين و موفقترين باشيد تا ابد الاباد
خببببببببببببببب داداش مسعودم رفتتتتتتتتتتتتت خدايا شکرت شکرت که به فکره همه خوبها هستي اما خداجونم يه چيزي بگم؟؟؟؟؟؟؟مگه بدها دل ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟ بقول عشق امير...من هنوز يه بچه ام ساده ساده...همه دنيا سوارو من پياده...همه رفتنو به منزلي رسيدن...تنها من موندمو ..من موندمو جاده...شکرت امروز وهر روز ..شکر به داده وندادت...يا ارحم الراحمين....ممنونم مسعود جان از دعوتت برام يه دنيا ارزش داشت وپوزش بخاطر اينکه نميتونم بيام اما ياده من حضوره منو ميتوني حس کني تويه شادترين لحظه هاي عمرت ...چشمهاتو که ببندي ميتوني منو حس کني چون اون همون لحظه ايه که ابجي نيناي کمترينتم از شادي يکي از عزيزترين داداشهاش خوشحاله......عشق اغازي زيباست بر تمام خوبيهاي جهان....اغازه شاديها وخبيهات مبارک داداشي...در پناه يزدان ..خواهرت نينا
سلام نيناي عزيز ومهربان
خيلي خوشحال شدم به من سر زدي.بازم با حضورگرمت من خوشحالم كن.از نظرهاي قشنگت ممنون
به اميد روزي كه يه چسب براي چسبوندن دل شكسته ها پيدا بشه
فداي مهربونيت دختر تنها
سلام.... چه عجب خانم... ميموندي يه كم ديگه(جالبه كه اصلا نميدونم كجا رفته بودي!! به اين ميگن... چي ميگن؟!) چه خبرا؟ يواش يواش ميخواستم زنگ بزنم سازمان ملل گلاب به روت يه گروه نجات بفرستن براي پيدا كردنت....ملت مگه علاف تو هستن... دفعه آخرت باشه!!!
مطلبي كه نوشتي خيلي قنگ بود البته بايد واسه خودم ترجمه كنم ببينم چي نوشتي..... البته به عنوان داداش نميدونم چندمي!! اون عكس آقاهه كه آخرش بود و خيلي شكل منه! رو ديدم يه كمي غيرتي شدم ولي مثلا فكر كردم كه هميجوري گذاشتي و نميشناسيش... آمين
خلاصه اينكه تموم شد حرفام... مثل دختر خوب تو دلت ازم تشكر كن و برو سراغ پيام بعدي البته اگه باشه..... باي
سلام
وبلاگ قشنگي داريد
من دوست لعبت و نازنين هستم
از طريق اونا با وبلاگ شما اشنا شدم
به منم سر بزنيد
قربانتون دختر تنها