• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : خاموش باش وگوش بده !!!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 74 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام به خواهر خيلي عزيزم نيناي بزرگ

    اون كامنتي كه من نوشته بودم كه اصلا در مورد تو نبود . اينجوري كه نوشته بودي من فكر ميكنم كه فكر كردي كه منظورم تو باشي . اصلا اين طور نيست. من هميشه به اين همه انرژي كه تو داري ورابطه خوبي كه با خدا داري حسوديم ميشه . همين كه مثل كف دست صاف و بي شيله پيله اي اين خودش يه دنيا مي ارزه . راستي آريا هم كه برگشته بايد مثل من كلي خوشحال باشي.

    بوي عيدي مياد . يه حس عجيب دوست داشتنها ي كودكي. ميدوني همه فاميل از شهر ميومدن خونه ما .اگه درخت گلابي مهرجويي را ديده باشي مثل همون. اما الان از اون روزا فقط نوستالژي اون سالها وروزها فقط به ياد مونده. وقتي كه بابا مرد ديگه اون صفا رخت بربست. الان 13 سالي ميشه كه ديگه اوه همه شور وحال كودكي بعد از بابا رفته. ميدوني الان من با مادرم فقط زندگي ميكنم . يه خونه قديمي با حياط باز رو به در يا . شبهاي مهتابي روستاي ما خيلي قشنگه. وقتي كه مهتاب غروب ميكنه تو دريا نميدوني هنوز غم نداشتن يه دوربين خوب را از بچگي تا حالا براي فقط گرفتن عكس از بارو ن و شبهاي مهتابي تو دلم مونده. اگه يه وقت عيد خواستين بياين جنوب يه سر بزنين خونه ما . زندگي در شرايط سخت هم تجربه كننين بد نيست. من بد تر از تو چونم گرم شد .....

    به اميد افقهاي روشن