• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : خاموش باش وگوش بده !!!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 74 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    معلم چو آمد به ناگه کلاس

    چو شهري فرو خفته خاموش شد

    سخن هاي ناگفته در مغزها

    به لب نارسيده فراموش شد

    معلم زکار مداوم غضبناک وافسرده و خسته بود

    جوان بود و در عنفوان شباب

    جواني از او رخت بر بسته بود

    سکوت کلاس غم انگيز را

    صداي درشت معلم شکست:

    بيا احمدک درس ديروز را

    بخوان تا ببينم که سعدي چه گفت؟

    *****

    ولي احمدک درس ناخوانده بود

    بجز آنچه ديروز آنجا شنفت

    عرق چون شتابان سرشک يتيم

    خطوط خجالت به رويش نگاشت

    لباس پر از وصله و پينه اش

    به روي تن لاغرش لرزه داشت

    زبانش به لکنت بيفتاد و گفت :

    ب ب ن ي آدم اعضاي يک پيکرند

    که در آفرينش زيک گوهرند

    چو عضوي به درد آورد روزگار

    دگر عضو ها را نماند قرار

    تو کز ... واي ز يادش برفت

    جهان پيش چشمش سيه پوش شد

    نگاهي به سنگيني از روي شرم

    بيفکند پايين و خاموش شد

    معلم بگفتا به لحني گران :

    مگر چيست فرق تو با ديگران

    خدايا چه مي گويد آموزگار

    نمي داند آيا که در اين ميان

    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });