چقد بهم دروغ مي گي ديگه بهم دروغ نگو
حفظم کتاب قصه تو قصه نگو قصه نگو
مي گي دوسم داري ولي همش فراري از مني
حتي وقتي کنارتم حتي وقتي که با مني
توي چشام خيره نشو صدام نکن ، تنهام بذار
دروغ هق هقاي تو منو تو اشکام جا بذار
فکر نکني يادم ميره همين قراره آخري
همون که باختي آخرش اما مي خواستي ببري
نگاه خيرت روي من قصه هاي دروغکي
صداي زير و بم تو انديشه هاي دزدکي
مي شيني روبروي من بهانه ها ي پشت هم
داري بازم دروغ مي گي بسه ديگه عروسکم
من ديگه باور ندارم که جاده ها شلوغ بودن
فکر نکني نمي دونم باز قصه هات دروغ بودن
چتراي خيس مسخره قهوه داغ و خنده هات
عکس يه عشق قلابي باز افتاده توي چشات