فكر كنم الان خدا داره ميگه (اينجاهاش رو با صداي كلفت و با كلاس ميگه): اي بنده ي عزيز كه اينقدر به من ابراز احساسات ميكني،
(بعدش اينجاها رو با صداي معمولي و كلافه ميگه) جون مادرت بذار به كار و زندگيمون برسيم بابا .. من كلي كار و گرفتاري دارم .. اين بابا عماد مغنيه رو كشتن بايد تكليفش مشخص بشه و فلسطين جنگه و از اين حرفا اون وقت تو گير دادي به ما .. نينا جون مااااااااااااااااادرت
فكر كنم اينا رو خدا ميگه