و چه زيباست نجوا با خدايي كه نقطه ي پاياني همه چيزهاست.
و خدايي كه هيچ گاه بنده اش را فراموش نخواهد كرد.
فكر كنم الان خدا داره ميگه (اينجاهاش رو با صداي كلفت و با كلاس ميگه): اي بنده ي عزيز كه اينقدر به من ابراز احساسات ميكني،
(بعدش اينجاها رو با صداي معمولي و كلافه ميگه) جون مادرت بذار به كار و زندگيمون برسيم بابا .. من كلي كار و گرفتاري دارم .. اين بابا عماد مغنيه رو كشتن بايد تكليفش مشخص بشه و فلسطين جنگه و از اين حرفا اون وقت تو گير دادي به ما .. نينا جون مااااااااااااااااادرت
فكر كنم اينا رو خدا ميگه
سلام. اول از همه بگم . شايد اين يكي از قشنگترين كامنتهايي بود كه تاحالا خونده بودم . البته چون احساس كردم بخاطر متن من متولد شده . ولي خدائيش جيگرم حال اومد
--------------------------------
وقتي تو برنده بشي من با افتخار فرياد ميزنمو به دنيا ميگم : هي اين دوست منه
اما وقتي تو بازنده بشي من كنارت ميشينم..دستهاتو ميگيرم وميگم: هي من دوست توام
سلام و عرض ادب خدمت آبجي نيناي عزيز؛ ممنون بابت اينهمه لطف و مهربونيتون نسبت به بنده ...خيلي خوشحال شدم وقتي پياماتونو خوندم و خوشحالتر شدم وقتي فهميدم شما هم دوباره تصميم به برگشتنت گرفتي تا بازهم از نوشته هاي خوب و با احساست بهره مند شويم...در ضمن استفاده از همه عكسهاي وبلاگم براي تو گرامي آزاد هست و نيازي نيست اجازه بگيري!
دوبتره بروزم..
موفق و شادكام باشي.
اينم برا روز ولنتاين گرچه گذشته تقديم به همه خوبان...از وبلاگ داداش مهديم كش رفتم...اهاي خيال بد نكنينها ازش اجازه گرفتم بخدا