چقدر دوست داشتم مي توانستم پرواز ترا در آسمانها با نفس خود عطر آگين كنم ولي تو دور از من از ميان گلهاي ديگر فرار مي كني و من بايد در جاي خود بايستم و چرخيدن سايه ام را زير پاهايم تماشا كنم.
تو مي گريزي و باز بر مي گردي و عاقبت بجاي ديگري مي روي تا بهتر بدرخشي و براي همين است كه هر روز صبح تو مرا گريان مي بيني
اه براي اينكه عشق ما پايدار بماند ،