به خار زار جهان گلدامنم با عشق صفاي روي تو تقديم ميکنم با عشق درين سياهي و سردي بسان آتشگاههميشه گرمم همواره روشنم با عشقهمين نه جان به ره دوست مي فشانم شادبه جان دوست که غمخوار دشمنم با عشقبدست بسته ام اي مهربان نگاه مکن که بيستون را از پا در افکنم باعشقدواي درد بشر يک کلام باشد و بس که من براي تو فرياد ميزنم با عشق (زنده در يادمان فريدون مشيري)خاک پا / م/ شيدا ...///