• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : چقدر اسيرين؟؟؟؟؟؟
  • نظرات : 7 خصوصي ، 120 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلامممممممممم به پدر بزرگ اعظم چطوري؟؟؟؟؟؟بابا چشم نخوري دستت درد نکنه منو خبر کردي بالاخره ..خب ديگه ديدي منم مادربزرگ وبلاگيام فکر سن وسالو ..خلاصه احترام بزرگترو.....ايول دستت درست خير از ..از چيت بگم جووني يا پيريت؟؟از هر چي خودت دوست داري خير ببيني.....راستش اومده بودم کلي سر به سرت بزارم نميدونم چرا همينطوري دلم خواسته بود گفتم امشب کي رو اذيت کنم؟؟؟قرعه با نام تو افتاده بود اما انگاري خيلي خوش شانسي...چون همچنان که منتظره باز شدن صفحه کامنتهات بودم وبلاگي عزيزي رو ميخوندم اينقدر داستاني که نقل کرده بود تاثر برانگيز بود وروي من بخصوص که خوبه خوب حسش ميکردم تاثير گذاشت که تمام حس وحاله اذيت وازارم از بين رفت حيفففففففففف....اما يه بار جستي ..دوبار جستي..اخرش كه چي؟؟؟/پس زيادي هم دلتو خوش نكن