• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : چقدر اسيرين؟؟؟؟؟؟
  • نظرات : 7 خصوصي ، 120 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام مهربونم. نيناي خوب و گل من . واي خدا من چيكار كنم با خوبيهاي تو؟؟؟؟؟ نميدونم چي بهت بگم.هر روز ميام مي بينم كه يه جوري شرمنده ام كردي . عزيز دل ،وقتي دستم رو براي گرفتن دستات دراز كردم. يه رشته تو دستم بود . نديدي؟ يه رشته نازك و ظريف و خوشرنگ بنام دوستي . ميدوني چرا اون رشته تو دستم بود ؟ واسه اينكه با هم ببافيمش. اخه اين تنها رشته اي كه هيچ دستي . حتي هنرمند ترين دستها به تنهائي نميتونه اونو ببافه.من شروع كردم به بافتن و تو نيز . حالا اون ديگه يه رشته نازك كه قابل ديده شدن نباشه نيست . خوب نگاه كن . مي بيني ؟ حالا رشته اي ست كه هر لحظه بلندتر . قطور تر و محكمتر ميشه. و رنگهاي زيباش هر لحظه بيشتر جلوه مي كنه. نينا جانم اگر من و تو در لحظه لحظه زندگي . درغم و شادي ، در تاريكي و روشني ، در خنده و گريه بافتن اين رشته زيبا رو فراموش نكنيم چه كسي ميتونه بين دست من و تو ، بين دل من و تو . بين نگاه من و تو فاصله بياندازه ؟؟؟؟؟؟ازخدا ميخوام ديگه هيچوقت اون تجربه تلخ براي تو تكرار نشه. و من كاري نكنم كه دل نازك تر از گل خواهركم شكسته بشه. دوست دارم و ميخوام هميشه هم دوست داشته باشم