• وبلاگ : ماه پيشوني
  • يادداشت : خنديدن هنره!!!!!!!!!!
  • نظرات : 8 خصوصي ، 93 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7      >
     

    اطلاعيهههههههه اطلاعيههههههههه

    سلام بر همه دوستان گلم وبا عرض شرمندگي بسي بسيار بسيار زيادددددددددددد

    اينجانب با كمال تاسف كامپيوترم...يعني نه...كامپيوتره اينجانب با كمال تاسف...شديدا ويروسي شده داره پدره منو در مياره با سرعته مورچه ايش وكلي اررو ونازو قميش ديگه.....

    تا ميخوام يه كامنت بزارم يا يه وبلاگ برم بايد يه كارته 5 ساعته تموم كنم تا شايدددددددددددد موفق بشم يه وبلاگ برم ونظر بدم..

    به همين دليل با كمال شرمندگي از دوستان گلم كه شماها باشدي پوزش ميخوام از اينكه نميتونم يه مدت بهتون سر بزنم چون وضعيته اسفباري دارم

    از طرفي هم هم تنبلم تو بردن كيس برا سرويس هم واقعا وقت ندارم فعلا واسه همين از همينجا ميگم همتونو خيليييييييييي دوست دارم ببخشيد يه چند روزي منو برگشتم جبران ميكنم باور كنيد اين فقط يه شعاره تبليغاتي نيست

    وخلاصش اينكه فعلا نفسهايي به راحتي بكشيد وبقولي حالشو ببريد كه از شره من فعلا خلاصيد اما زيادم خوش نباشيد چون بالاخره كه چي؟؟؟؟بر ميگردم ودوباره مجبوريد تحملم كنيد

    حالا من نيستم تنها نزاريدمها چون ميام كامنتهاي قشنگتونو ميخونم وهمينجا يه طورايي از خجالتتون در ميام نزاريد بخورم تو ديوارها وقتي وبلاگو باز ميكنم!!!!!!!پيليزززز

    آپ كردم دوباره .... ايندفعه زود آپ شدم نه .... خوب خوش گذشته ديگه .... به بابا سلام برسون و بگو آبيته ...
    ... خسته از اين نارفيقام ... خسته از كابوس فردام ... گل مردابتو بشناس ... باغبون كودكيهام ... منو بشناس اي غريبه ... اي به من از من خودي تر ... من گل مردابي ام كه ... سايه اي نداره بر سر ....
    ولي كاش بودم و پيتزا هرو ميخوردم دهنم آب افتاد ...............
    من كه درسته لايق اين جمع نيستم ولي به همون اندازه كه واسه شما خوش گذشته بود من هم حال كردم و انگار تو سينما نشيته بودم چچه خوب يه فيلم مفتي افتادم جلو اي ول نينا
    سلام ....... چرا بروز ميكني خبر نميدي من كه اومدم جا خوردم داشتم سكته ميزدم كه نكنه خيلي وقته بروز كرده و من بي خبرم ............
    بعضي وقتها كه ديگه سوژه پيدا نمي كنيم تو خونه ... از كار هاي خودمون ميخنديم چه كنيم نخنديم پس گريه كنيم !
    يادم رفته بود نوشتت رو بخونم هه هه هه ولي الان خوندم ... ايشالله هميشه خوش باشي ... من كه يكسالي ميشه سينما نرفتم شايد هم بيشتر ولي از لحاظ خنده ...باهات موافقم بعضي وقتها از شوخي و خنده من بقيه كلافه ميشن و ميدوني كه بالاخره تو هر چيزي ميشه يه نكته خنده دار پيدا كرد
    سلام .... خوب منم دوم سوم شدممممممم

    ((بهــــــــاري ديگـــــــــــــــر ))

    در غروب پائيزي باغ.

    ميان زردي گلهاي پژمرده. باغبان پير

    سر انگشت گزانست به تعجب
    چه غمگين مي سرايد حنجره باد

    و درختان همچنان ايستاده .

    عريان و سر در گريبانند
    دگر از سرخي لاله اثري نيست
    دگر از رقص شقايق خبري نيست
    وهزار دستان همه پنهان و خموشند
    بر سر خويش كشيد . چادر خواب باغ بي بر
    اين هم روي ديگر صحنه گيتي ست
    اين هم زندگي ست .

    اين هم عشق است
    بيا تا من و تو نيكو بنگريم ..... كه هنوز
    بيا تا من و تو زيبا بنگريم .....كه هنوز
    خون گرم عشق جريان دارد در رگ باغ
    بگذرد چون اذر مه و دي و بهمن .

    آخرين ماه زمستانست
    وقت آنست كه بنازد چشم نرگس شهلاي باغ
    كه بخندد نوروز .

    كه بر خيزد باد
    باغبان خيره در چشم گل نرگس ناز .
    مي آيد به شوق . مي رقصد با باد
    باز وقت سبزه و صحراست
    خنده ها از غنچه ها مي شكوفند زهم
    باز هنگامه خورشيد بهار است .كه زند بوسه بر شبنم برگ
    چون بگيرد شعله خورشيد . در رگ لاله سرخ
    پيرهن باغ ارغواني مي شود
    سينه دشت و دمن آسماني مي شود
    ناله بلبل عاشق آ نچناني مي شود
    گريه ابر بهار مهرباني مي شود
    بيا در بر باغ بيا در بر گل
    تا ما نيز در اين مهماني سبز خدا
    همچو خورشيد نوراني شويم

    و همچو لاله
    نشان سبزي عشق بهار . موج زند بر صورت ما
    زندگي اين است
    با عشق زيستن و با عشق مردن
    بيا تا من وتو ريبا بنگريم

    كه هنوز خون گرم عشق
    جريان دارد در رگ باغ


    ژانويه 2001 / م/ شيدا ...///

    زندان دوست داشتن

    ميخواهم زنداني بسازم و در ان محبوس بمانم . . زندان دوست داشتن مردان و زنان . دوست داشتن مردمان ...چرا که به سر بردن در عشق به همه انهايي که مي شناسي يا نمي شناسي شان . تنها شادي پايدار و تنها کمال مطلق در دايره هستي است .اما براي ورود به اين حلقه بايد قلب بزرگي داشت . به پهناوري دشتها و به پذيرايي جلگه هاي حاصلخيز

    يه شب مهتاب
    ماه مياد تو خواب
    منو مي بره ته اون دره
    اونجا که شبا
    پشت بيشه ها
    يه پري مياد و ترسون و لرزون
    پاشو ميزاره تو آب چشمه
    شونه ميکنه موي پريشون
    عمو ياد گار مرد کينه دار
    مستي يا هوشيار
    خوابي يا بيدار .....(احمد شاملو ....)

     <    <<    6   7      >