هر وقت میام از دستت گله وشکایت کنم راه گله رو میبندی....هر وقت دلم میگیره واحساس تنهایی میکنم بیاده تو میافتم واز خودم خجالت میکشم...اخه میشه ادم خدایی به این بزرگی و مهربونی و بخشندگی داشته باشه و از غم تنهایی شکوه کنه؟؟؟؟ معبودم ای یگانه یاوره من ای پناه همه دلتنگیهام.. ای همه لحظه های زندگیم معطر به یادو نام تو ..عشقم رو بپذیر و منو در دریای رحمت ومحبتت غرق کن...قلمم زیبا و شیوا نیست امابا زبون دلم برای معبودم مینویسم..این دل نوشته تقدیم تو..تقدیم تو عزیزترین عزیز..
باورت کرده ام با تمامی وجودم ..با ذره ذره جسم و روحم...وچقدر زیباست باوره تو وچه سان به من نیروی حیات میبخشد...وقتی ناگواریها وسختیها بر جسم وجانم بیرحمانه شلاق میزنند..وقتی گلوی فریاده مرا بغض گرفته غم میفشارد..وقتی تاب و توان دل کم میشود و در سینه بیقراری میکند...یادو تو..باوره تو تنها حامی من است....توان دوباره من است...خدایا ای یگانه جاویدم ای کریم و بخشنده مرا دریاب وقتی میدانم تو را دارم از همه کس وهمه چیز بی نیازم وچه شگفت انگیز با باوره تو همه غیرممکن ها ممکن میشود...همه درها باز میشوند و روحم به سوی بینهایت اوج میگیرد...خدایم ای پناه لحظه هایم صدایت میزنم یا گریه هایم...صدایت میزنم بشنو صدایم....خدایم انقدر والا و بزرگی که خواسته هایم پیش تو حقیرو ناچیزند از همین رو هرگاه بعد رازو نیازهایم دلم فریاده خواهش سر میدهد زبانم از گفتن ارزوهایم قاصر است زیرا در برابره جلال و عظمت تو چه حقیرند خواهشهای دل....
دوستت دارم خدایا
دوستم بدار خدایا