از قدیم گفتن : رهرو ان نیست که گهی تندو گهی خسته رود....رهرو انست که اهسته وپیوسته رود.
واسه یه بارم که شده گفتم بیام وحرف گوش کنم...حالا بازم اینجام تو محیطی که مثل خونم میمونه ودرو دیوارش بوی اشنایی میده ..بوی خوب دوستانی رو که اینجا میمدنو میرفتن...یاد لحظه های شاد وخوش...اما ایندفعه با دفعه های قبل فرقه اساسی میکنه دلم میخواد اینجا همون جایی باشه که هر چی دوست داشتم بنویسم از حرفهای دلم..خوشیها وتفریحاتم...غمها واشکهام...عقایدو باورهام..خلاصه یه جورایی واسه دله خودم بنویسم...مثل قبلها از نیومدن یا کم اومدن دوستان ناراحت نمیشم ووقتی تعداد کامنتها وبازدیدها کم باشه سرد نمیشم بیشتر واسه خودم مینویسم حتی اگه تنها خوانندش فقط خودم باشم...البته دره این کلبه درویشانه به روی همه عزیزان بازه ومن همیشههههه از دیدن دوستان خوشحال میشم بینهایت اما چون خودمم نمیتونم به کسی زیاد سر بزنم توقعی هم ندارم...
اخیشششششششششش بالاخره شروع رو نوشتم الان 3 روزه مونده بودم با این شروع چه کنم وچی بنویسم وبگم بسم الله یا علی...خدارو شکر که نوشتم خب پس 1/2/3 اکشن..