صبح که از خواب بیدار شدم باد خنک بهاری از لای پنجره روی صورتم خورد.....چه کیفی داشت..با خودم گفتم یه روزه زیبای دیگه..خدایا ممنونم که امروزم بهم اجازه دادی چشمامو باز کنم و زندگی کنم..زندگیی که همه چی داره
هم سختی داره هم اسایش.....هم غم داره هم شادی....هم دوری وغصه داره هم با هم بودن....هم زشتی داره هم زیبایی....هم نامردی داره هم رفاقت....هم شکست داره هم پیروزی
با خودم گفتم چه هارمونی زیبایی دارن همه اینها کنار هم که در کنار هم اصلا معنی پیدا میکنن هرکدومشون
اگر سختی نبود کی قدره عافیتو میدونستیم؟؟
اگر غم نبود چطور از شادی لذت میبردیم؟؟
اگر زشتی نبود چطور زیبایی رو میشناختیم؟؟
اگر نامردی نبود چطور دوستیهارو درک میکردیم؟؟
اگر شکست نبود چطور مزه پیروزی رو میچشیدیم ؟؟
واقعیت اینه که اگه هر کدوم از این فاکتورهای به ظاهر بد وزشت نبودن اون چیزای خوبم یا بی ارزش میشدن یا کمرنگ وکم ارزش....پس ننالم ..غر نزم اگه زندگی بعضی وقتها نارفیقه وسازه مخالف میزنه....این برای اینه که اون لحظه های ناب وقشنگ رو درک کنم
هر روزه خدا برام زیباست بعضیهاش خیلییی سخت وتلخ بوده ...خب سعی میکنم فراموششون کنم اما نه کاملا..بعضیهاشونم فوق العاده بوده سعی میکنم روی دیوار ذهنم حکشون کنم
خدایا شکرت بخاطره یه روزه زیبا وقشنگ دیگه
یه روزه خوب خدا.....شکرتتتتتتتتتتت